معنی زیر دریایی

فارسی به ترکی

فرهنگ فارسی هوشیار

زیر دریایی

(صفت) نوعی از کشتی که میتواند هم روی آب حرکت کند و هم زیر آب. هنگامی که بخواهد کشتی مذکور پایین برود آب دریا را در مخزنهای مخصوصی وارد میکنند تا سنگین شود و تا عمق لازم در آب فرو رود و اگر بخواهند بالا آید با تلمبه تراکم هوای فشرده روی مخزنهای آب میفرستند تا مقداری از آب مخزنها خارج شود و بر اثر سبک شدن زیر دریایی به جانب بالا صعود کند.


دریایی

(صفت) منسوب به دریا بحری آبی: اسب دریایی.

فارسی به عربی

حل جدول

زیر دریایی

تحت البحری


مخترع زیر دریایی

هالند


رادار زیر دریایی

سونار


سلاح زیر دریایی

اژدر


کاپیتان زیر دریایی ناتیلوس

نمو


کاپیتان زیر دریایی نوتلوس

نمو


آبزی دریایی

اره ماهی، اسب دریایی، فک، دلفین، شیر دریایی، ستاره دریایی، شاه ماهی، عروس دریایی

فارسی به آلمانی

کارگر زیر دریایی

Unterseebo.otemann [noun]

واژه پیشنهادی

فرهنگ عمید

دریایی

مربوط به دریا،
زندگی‌کننده در دریا: جانور دریایی،

لغت نامه دهخدا

دریایی

دریایی. [دَرْ] (ص نسبی) دریائی. منسوب به دریا. بحری. آبی. که در دریا زیست کند. موجود دریائی. اهل دریا. آنها که غالباً در دریا سفر کنند: چه دامن درّ دریایی بل دراری سمایی... یافته بود. (منشآت خاقانی چ دانشگاه ص 300).
چون نیی سباح ونی دریاییی
در میفکن خویش از خودراییی.
مولوی.
مرکب چوبین به خشکی ابتر است
خاص آن دریاییان را رهبر است
این خموشی مرکب چوبین بود
بحریان را خامشی تلقین بود.
مولوی.
چون صدف پروردم اندر سینه در معرفت
تا به جوهر طعنه بر درهای دریایی زدم.
سعدی.
- دریایی گردیدن، راهی دریا شدن. به دریا رفتن. جا به دریا کردن:
چه خونها کرد در دل عاشقان رالعل می گونت
چه کشتیها درین یک قطره خون گردید دریایی.
صائب (از آنندراج).
ز حسن شوخ تو نظاره ٔ تماشائی
سفینه ای است که گردیده است دریایی.
صائب (از آنندراج).
- کره ٔ دریایی، در افسانه ها، اسبی است که به شب از دریا بیرون می آید و به روز به دریا فرومی شود. (یادداشت مرحوم دهخدا). و رجوع به این ترکیب ذیل کره شود.
|| درصفات کشتی و سفینه و دل مستعمل است و مراد از آن سرگشته و مشوش و پریشان است. (آنندراج):
پریشان خاطری چون زلف یار بی وفا دارم
دل دریایی چون کشتی بی ناخدا دارم.
میرنجات (از آنندراج).

دریایی. [دُرْ] (اِخ) قومی که در قرن دوازدهم و یازدهم قبل از میلاد به یونان حمله بردند و با آخنیان خویشاوند بودند ولی مدتی بعد در جنگلهای شمال بالکان سکنی گزیدند و آنان را بیرون راندند و در جنوب تسالی و پلوپونز اقامت کردند و جنوب غربی آسیای صغیر را مستعمره ٔ خود قرار دادند.

معادل ابجد

زیر دریایی

452

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری